تیم مدیران مدیا با استفاده از دانش مدیریتی و تجربه بلند مدت در حوزه مشاوره مدیریت با نگاهی مدیریتی فیلمهای سینمایی را تحلیل میکند و ابزاری کارآمد در اختیار مدیران گذاشته که با دیدن فیلم از دریچهی موضوعی علمی، آموزش را به تفریح بدل کنند.
فیلم مربی کارتر coach carter را میتواند از چند بعد مورد نقد و بررسی قرار داد و کما اینکه تیم مدیران مدیا در مجموعه تحلیلهای مدیریتی فیلم های سینمایی همین فیلم را از نگاهی متفاوت با متن زیر تحلیل کرده است. اما امروز و در این متن به تحلیل این فیلم از بعد بهره وری تیمی خواهیم پرداخت.
داستان فیلم مربی کارتر
تیم بسکتبال دبیرستان ریچموند، آینۀ تمامنمای اهالی این دبیرستان است: بینظم، بیانگیزه، و خو کرده به شکست! کِن کارتر، بازیکن سابق این تیم، برای اصلاح این تیم به عنوان مربی به دبیرستان خود بازمیگردد و دیری نمیگذرد که ریچموند باز هم ستارۀ طلایی مسابقات بسکتبال میشود. اما کارتر چگونه این معجزه را انجام میدهد؟
افزایش بهرهوری، پیش از انجام کار آغاز میشود!
بله، این تیتر به اشتباه نوشته نشده! بهرهوری اگرچه مفهومیست که اغلب پس از انجام کار مورد ارزیابی قرار میگیرد، اما «افزایش بهرهوری» پیش از انجام کار آغاز میگردد. چگونه؟ با بیان واضح اهداف!
مربی کارتر، در اولین صحنه و اولین دیدار رسمی با اعضای تیم، کاملاً مشخص میکند که به دنبال چیست: موفقیت ورزشی توأم با موفقیت تحصیلی. برای او اهمیتی ندارد که سیستم تاکنون چگونه جلو رفته است. چشماندازی را ترسیم میکند و به افراد تیم کاملاً توضیح میدهد که به دنبال چیست. از عبارات کیفی کمتر استفاده میکند تا ابهام، هرچه کمتر باشد: معدّل ۲.۳ در بُعد تحصیلی، و برنده شدن مسابقات در بُعد ورزشی.
برنده شدن در مسابقات به اهداف ریزتر ، قابل وصول و قابل سنجش شکسته شده است. «یک ساعت و هفت دقیقه تمرین دویدن»، «شنا به تعداد مشخص». افراد تیم بعد از این اعلان، کاملاً میدانند که چه وظیفهای دارند و از آنها چه انتظاری میرود.
در صحنهی قبل از اولین بازی نیز اهداف کاملاً واضح بیان میشوند: مثل تمرینات دفاع کنید و در زمان حمله؟ – بدوید! آنقدر بدوید تا حریف خسته شود.
تشخیص درست، نیمی از درمان است!
اغلب مدیران در دورههای کاری خود، با تیمهایی روبرو میشوند که مدتی از انجام کارهایشان گذشته است و اکنون، همه در انتظار مدیر جدید هستند که معجزه کند. اگر شما نیز از این دسته هستید، بدانید که معجزه از اینجا آغاز میشود: ارزیابی صحیح عملکرد و تشخیص درست نقاط ضعف و قوت.
مربی کارتر در اولین ارزیابی، به توانایی شوت کردن بازیکنانش اشاره میکند و بلافاصله به ضعف آنها در استقامت بدنی و دویدن دائمی در زمین.
در صحنهای که پس از پایان اولین بازی میبینیم، وروم به امتیازات کسب شده اشاره میکند و کارتر به امتیازاتی که او از دست داده است!
بازخورد مفید و سازنده، مکمل درمان است!
نکتۀ آخر و شاید از همه مهمتر اینجاست: گوشزد کردن نقاط منفی کافی نیست! یک مربی واقعی، راه رفع ضعفها را هم به تیم خود میآموزد. و اگر چنین نکند، چگونه میتواند انتظار پیشرفت از آنان داشته باشد؟
کارتر در لحظات پایانی اولین بازی، به افراد میگوید که تیم مقابل خسته شده و فقط کافیست که از قدرت بدنی خودشان استفاده کنند و فشار را بیشتر کنند. همین نکته هم باعث برد تیم در اولین بازی و شروع دومینوی بردهای ریچموند میشود.
در وقت استراحت میان بازیها، زمانی که افراد از فرط خستگی توان ارزیابی خودشان را ندارند، کارتر اجازه نمیدهد این سردرگمی ادامه یابد. او دستورات کاملا مشخصی برای هریک از اعضای تیم دارد و همین راهگشاییها، منجر به برد تیم میشود.
باهم به مرور نکات فیلم مربی کارتر بپردازیم:
یک مربی خوب، برای افزایش بهرهوری کارکنان خود:
- اهداف و چشماندازهای مد نظر خود را برای اعضای تیم به طور واضح بیان میکند. معیارهای ارزیابی را دقیق میگوید و مطمئن میشود که همه آن را فهمیدهاند.
- پس از انجام کار، نقاط مثبت و منفی را در کنار هم بیان میکند تا از غرور یا ناامیدی افراد جلوگیری کند.
- در هنگام بحرانها، با نگاهی کل نگر، برای افراد راهگشایی میکند و به هریک از اعضای تیم راه خروج از بن بست را نشان میدهد.